English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4755 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The darkest hour is that before the down. <proverb> U تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
get out of the way <idiom> U چیزی به مانع نمانده
I was literally ( nearly , almost ) kI'lled . I was within an ace of being kI'lled. U چیزی نمانده بود کشته بشوم
He just missed going to jail. U چیزی نمانده بود بزندان بیافتد
he was all but adrowneed U چیزی نمانده بودکه غرق شود
It is all over between them . They are thru with each other . U بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
plene administravit U بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost U پایین ترین زیر ترین
out of <idiom> U باقی نمانده
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
She has very little color. U رنگ بصورتش نمانده
There is no time left . U دیگر وقتی نمانده
not a scrap is left U ذرهای باقی نمانده است
combat resolution U تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
We started when the wind stopped . U هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
much little U هنگامی که درجه کمتری مقصود باشد
distress gun U شلیک توپ هنگامی که کشتی درخطراست
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
starting with the issue of July 1 U هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
overshot jaw U ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
shed U دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
moments of truth U هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
moment of truth U هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
overruns U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrun U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrunning U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
nighted U تاریک
lackluster U تاریک
subfuscous U تاریک
murk U تاریک
caliginous U تاریک
ambiguous U تاریک
gloomiest U تاریک
dims U تاریک
gloomier U تاریک
dusky U تاریک
dim U تاریک
dimmed U تاریک
stygian U تاریک
nubilous U تاریک
dark U تاریک
pitch dark U تاریک
darker U تاریک
aphotic U تاریک
gloomy U تاریک
darkest U تاریک
duskily U تاریک وار
blind U تاریک ناپیدا
black holes U زندان تاریک
dims U : کم نور تاریک
dusk U تاریک وروشن
tenebrific U تاریک وتیره
black hole U زندان تاریک
camera obscura U تاریک خانه
to grow dark U تاریک شدن
dimmed U : کم نور تاریک
tenebrous U تاریک کننده
somber U تاریک غم انگیز
twilight U تاریک روشن
blinds U تاریک ناپیدا
cimmerian U فلمانی تاریک
dusk U تاریک نمودن
dim U : کم نور تاریک
benighted U شب زده تاریک
blinded U تاریک ناپیدا
twilit U تاریک وروشن
tenebrific U تاریک کننده
twilight U تاریک و روشن
alley way U کوچه تاریک
overshadow U تاریک کردن
overshadowed U تاریک کردن
overshadows U تاریک کردن
darkle U تیره تاریک
darkrooms U تاریک خانه
darkener U تاریک کننده
darkroom U تاریک خانه
overshadowing U تاریک کردن
dark lines U خطوط تاریک
electrode dark current U جریان تاریک
dark current U جریان تاریک
umbra U نقطه تاریک
sombre U تاریک غم انگیز
darken U تاریک شدن
cat eyed U تاریک بین
obscurantism U تاریک اندیشی
obtenebrate U تاریک کردن
gloom U تاریک کردن
darkish U نسبتا تاریک
darkens U تاریک کردن
oubliette U حبس تاریک
duskish U اندکی تاریک
darken U تاریک کردن
darkening U تاریک شدن
darkening U تاریک کردن
darkens U تاریک شدن
It's too dark. آن خیلی تاریک است.
pitchy U قیرگون سیاه و تاریک
dimmest U تاریک تیره کردن
obfuscation U مبهم و تاریک کردن
darken ship U تاریک کردن ناو
obfuscate U مبهم و تاریک کردن
gloaming U غروب تاریک و روشن
cathode dark space U فضای تاریک کاتد
astronomical twilight U تاریک وروشن نجومی
anode dark space U فضای تاریک اند
aphotic stratum U لایه تاریک اقیانوس
aphotic zone U طبقه تاریک اقیانوس
aphotic zone U لایه تاریک اقیانوس
aston dark space U فضای تاریک استن
dark trace tube U لامپ تصویر تاریک
dark trace screen U صفحه تصویر تاریک
dark line spectrum U طیف خطوط تاریک
hittorf dark space U فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space U فضای تاریک کاتد
crookes dark space U فضای تاریک هیتورف
crookes dark space U فضای تاریک کاتد
In the dark corner of the room . U در گوشه تاریک اطاق
faraday dark space U فضای تاریک فارادی
It is getting dark . U هوادارد تاریک می شود
aphotic stratum U طبقه تاریک اقیانوس
sombrely U بطور تاریک یا افسرده
the narrow house U خانه تنگ و تاریک
dimmer U تاریک تیره کردن
dim U تاریک تیره کردن
murkilly U بطور تاریک یا تیره
nautical twilight U تاریک و روشن دریایی
dimmed U تاریک تیره کردن
dims U تاریک تیره کردن
Twilight . In the dusk of the evening . U گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
camera obscura U اطاقک تاریک جعبه عکاسی
tenebrous U تاریک وتیره تاریکی اور
becloud U با ابر پوشاندن تاریک کردن
backmost U پس ترین
undermost U زیر ترین
best U عظیم ترین
bottommost U پایین ترین
hindmost U عقب ترین
undermost U پایین ترین
arrant U بدنام ترین
eldest U مسن ترین
foremost U پیش ترین
backmost U عقب ترین
lowest U پایین ترین
drier U : خشک ترین
downmost U پایین ترین
first and foremost <adv.> U پیش ترین
furthest U پیشرفته ترین
rightmost U راست ترین
midmost U میان ترین
aftmost U عقب ترین
more like;most like U شبیه ترین
proto U مهم ترین
most important <adj.> U مهم ترین
lower most U پایین ترین
lowermost U پایین ترین
rearmost U عقب ترین
driest U خشک ترین
leftmost U سمت چپ ترین
topmost U اعلی ترین
lattermost U پست ترین
most significant U پراهمیت ترین
middlemost U میان ترین
lattermost U عقب ترین
meritorious U شایسته ترین
westernmost U غربی ترین
least significant U کم اهمیت ترین
nethermost U پست ترین
inks U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
dusk U تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
ink U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
Try to be home before dark. U سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
full-backs U عقب ترین بازی کن
eastermost U شرقی ترین نقطه
least significant digit U کم اهمیت ترین رقم
most significant bit U با اهمیت ترین بیت
top flight U اعلی ترین مرتبه
most significant bit U با ارزش ترین بیت
best U شایسته ترین پیشترین
innermost U داخلی ترین دراعماق
easternmost U شرقی ترین نقطه
bottom price U پائین ترین قیمت
aftermost U عقب ترین واپسین
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
full-back U عقب ترین بازی کن
ticks U سخت ترین مرحله
neap U خفیف ترین جزر و مد
tenth rate U از پایین ترین جنس
tenth rate U پایین ترین درجه
least significant bit U کم اهمیت ترین بیت
royal road U اسان ترین راه
next U نزدیک ترین پس ازان
tick U سخت ترین مرحله
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1دقیق ترین معادل business در فارسی چه است؟
1چیزی که عوض داره گله نداره
1دانایی از زیباترین صفات بنی آدم است و پوینده گی از زیبا ترین صفات دانایان
1How to work out when you totally don't want to?
1confinement factor
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com